تشنه معنی تازه از صائب تبریزی دیوان اشعار 49
1. تشنه معنی تازه است مرا ساغر گوش
نتوان کرد مرا خواب به افسانه خط
1. تشنه معنی تازه است مرا ساغر گوش
نتوان کرد مرا خواب به افسانه خط
1. مکن به حرف طمع تیره زندگانی خویش
که روز هم شب تارست بر گدای چراغ
1. نکند هیچ یتیم به عسس ساخته ای
می کند آنچه در گوش تو در سایه زلف
1. افتادگی گزین که دهد فیض بیشتر
پهلوی خویش هر که نهد چون سبو به خاک
1. نفس در سینه باد خزان می سوخت نومیدی
چراغ گل اگر می بود در زیر پر بلبل
1. هر کسی چیزی ز اسباب جهان برداشته است
من همین دل را ز اسباب جهان برداشتم
1. گر نباشد در میان روی تو، از یک آه گرم
آب را در دیده آیینه خاکستر کنم
1. درین بستانسرا خود را چنان صائب سبک کردم
که رنگ چهره گل را گران پرواز می بینم
1. گر چه هر گوشه ای از کنج دهانش گیر است
بوسه را چشم به جایی است که من می دانم
1. فیضی که گوشه گیر ز عزلت نیافته است
از گوشه های چشم سیاه تو یافتم
1. اینجا به خواب غفلت و آنجا به خواب مرگ
چون مخمل دوخوابه به روی نهالی ام
1. لنگر نکرده ایم چو گوهر درین محیط
از بوستان دهر چو شبنم گذشته ایم