1 ز بعد مرگ، کسی خط به قبر ما نکشید ز بهر آن که نبودیم در حساب کسی
1 به فریب کسی ز راه مرو یوسف من، اگر برادر توست
1 آرزو خار و خسی نیست که آخر گردد ورنه با شعله خوی تو که بس می آید؟
1 می تواند چنگ در فتراک زد خورشید را از تعلق هر که چون شبنم سبکبار آمده
1 افتادگی گزین که دهد فیض بیشتر پهلوی خویش هر که نهد چون سبو به خاک
1 از رمیدن ها خیال چشم آن وحشی غزال سینه تنگ مرا دامان محشر کرده است
1 خضر نتواند به آب زندگی از ما خرید منصب میرابی سرچشمه آیینه را
1 بر سینه نعل و داغم بس لاله و گل من تا کی نگه چرانم در باغ و راغ مردم؟
1 فیضی که گوشه گیر ز عزلت نیافته است از گوشه های چشم سیاه تو یافتم
1 سالم از سنگلاخ تن به کنار با همه شیشه جانی آمده ام