چه نسبت است به از صائب تبریزی دیوان اشعار 60
1. چه نسبت است به روی تو روی آینه را؟
که خشک کرد فروغ تو جوی آینه را
1. چه نسبت است به روی تو روی آینه را؟
که خشک کرد فروغ تو جوی آینه را
1. چو آفتاب بکش جام صبحگاهی را
به خاکیان بچشان رحمت الهی را
1. گذشت عمر و نگردید پخته طینت ما
به آفتاب قیامت فتاد نوبت ما
1. باقی به حق، ز خویش فنا می کند ترا
از عشق غافلی که چها می کند ترا
1. کو باده تا به سنگ زنم جام عقل را؟
از خط جام، حلقه کنم نام عقل را
1. (از رحم بر زمین نزد آسمان مرا
دارد بپا برای نشان این کمان مرا)
1. کو عشق تا به هم شکند هستی مرا؟
ظاهر کند به عالمیان پستی مرا
1. عیدست مرگ دست به هستی فشانده را
پروای باد نیست چراغ نشانده را
1. مجنون کند فریب نگاهت غزاله را
بوی خوش تو تازه کند داغ لاله را
1. غم روزی نخورد هر که دلش آزاده است
روزی اهل تو کل همه جا آماده است
1. آن که صد شیوه به آن چشم سخنگو داده است
چه اداها که به آن گوشه ابرو داده است
1. لعل سیراب تو ترخنده به صهبا زده است
نگهت زهر به سرچشمه مینا زده است