(مردانه ازین از صائب تبریزی دیوان اشعار 36
1. (مردانه ازین خرقه سالوس برون آ
زن نیستی، از پرده ناموس برون آ)
1. (مردانه ازین خرقه سالوس برون آ
زن نیستی، از پرده ناموس برون آ)
1. از نغمه عشاق چه ذوق اهل هوس را؟
از ناله بلبل چه خبر چوب قفس را؟
1. بلبل به ثنای تو گشوده است زبان را
گل غنچه به پابوس تو کرده است دهان را
1. هر نگه صد کاسه خون می خورد
تا به مژگان می رساند خویش را
1. چه غم از کشمکش ماست جهان گذران را؟
خار مانع نشود قافله ریگ روان را
1. لعل از کان بدخشان، گوهر از عمان طلب
گنج از ویران، حضور دل ز درویشان طلب
1. چنان ز ساده دلی ها رمیده ام ز کتاب
که بوی خون به مشامم رسید ز سرخی باب!
1. گر ز روی خود براندازی نقاب
پشت بر دیوار ماند آفتاب
1. گل رخسار او در عالم آب
زند ترخنده بر یاقوت سیراب
1. (ای لعل تو جان بخش ترا ز عیسی مشرب
چشم تو فریبنده تر از لولی مشرب)
1. (حاجت از خاک مراد در میخانه طلب
دم همت ز لب خامش پیمانه طلب)
1. هر که از بی طاقتی نالید تمکینش سزاست
هر که از فتراک سرپیچید بالینش سزاست