1 (مده ز دست درین فصل جام صهبا را که موج لاله به می شست روی صحرا را)
2 (جنون ما به نسیم بهانه ای بندست بس است آتش گل دیگجوش سودا را)
1 اسیر ساخت به یک خنده نهان ما را گشاده رویی گل کرد باغبان ما را
2 وصال او به نسیم ملامت ارزان است تفاوتی نکند حرف باغبان ما را
1 در زیر بار مهره گل نیست دست ما ز اشک تاک سبحه کند می پرست ما
2 نه گوشه کلاه و نه زلف و نه توبه ایم خوبان چه بسته اند کمر در شکست ما؟
1 غافل مشو ز رتبه شوق بلند ما از ساق عرش (حلقه) رباید کمند ما
2 بی طاقتان شوق، هلاک بهانه اند از ماهتاب سوخته گردد سپند ما
1 قانع به جرعه نیست لب میگسار ما میخانه را به آب رساند خمار ما
2 ای جلوه نسیم ترحم چه کوتهی است در غنچه زنگ بست گل اعتبار ما
3 از نخل موم صد گل رنگین شکفت و ریخت یک برگ سبز سر نزد از شاخسار ما
4 امشب که آمده است به کف سیب آن ذقن خالی است جای شیشه می در کنار ما
1 تا کی به شعله ای نزند جوش داغ ما؟ پیش از فتیله چند بسوزد چراغ ما؟
2 ای محتسب به توبه قسم می دهم ترا کاین موسم بهار مخور بر دماغ ما
3 (حسرت به نور ذره و عمر شرر کشد یارب کسی مباد به روز چراغ ما)
1 (مردانه ازین خرقه سالوس برون آ زن نیستی، از پرده ناموس برون آ)
2 (پر در پر هم بافته پروانه و بلبل ای شمع گل اندام ز فانوس برون آ)
1 از نغمه عشاق چه ذوق اهل هوس را؟ از ناله بلبل چه خبر چوب قفس را؟
2 بربند به نرمی دهن هرزه درایان از پنبه توان کرد زبان بند جرس را
1 بلبل به ثنای تو گشوده است زبان را گل غنچه به پابوس تو کرده است دهان را
2 در بندگی قامت موزون تو بسته است هر فاخته از طوق کمر سرو روان را
3 هر شاخ گل آماده به نظاره رویت از غنچه و شبنم دل و چشم نگران را
1 هر نگه صد کاسه خون می خورد تا به مژگان می رساند خویش را
2 هر سر خاری که گل کرد از زمین در رگ من می دواند نیش را