1 نگه دارد خدا آن سیمتن را از گزند ما! که اخگر در گریبان دارد آتش از سپند ما
2 ز گیرودار ما آسوده باش ای آهوی وحشی که از بس نارسایی چین نمی گیرد کمند ما
1 بزم عشق است میا از در عادت به درون شیوه مردم بیگانه سلام است اینجا
2 طالعی کو که گشایم در گلزار ترا؟ مغرب بوسه کنم مشرق گفتار ترا
3 نیست ممکن که به تدبیر توان کرد علاج دل بیمار من (و) نرگس بیمار ترا
1 جان من رفتن ازین سینه بی کینه چرا؟ روی گردان شدن از صحبت آیینه چرا؟
2 میفروشان به خدا عالم درویشی هاست نگرفتن به گرو خرقه پشمینه چرا؟
1 گل روی تو چو شبنم نگران ساخت مرا خار در پیرهن چشم تر انداخت مرا
2 سرکشی از نمد فقر نکردم، به چه جرم سایه بال هما در قفس انداخت مرا؟
1 نه چنان تنگ گرفته است دل تنگ مرا که برآرد ز کدورت می گلرنگ مرا
2 نیست در عالم افسرده جگرسوخته ای به چه امید برآید شرر از سنگ مرا؟
1 تا به کی دور بود سایه ابراز سر ما؟ خشک باشد لب ما چون جگر ساغر ما
2 شعله پیش جگر سوخته ما خام است بال پروانه بود یک ورق از دفتر ما
1 رخنه در سنگ کند ناخن اندیشه ما پنجه در پنجه الماس کند تیشه ما
2 باده روح در او نشأه ماتم بخشد مگر از سنگ مزارست گل شیشه ما
1 صیقلی می شود از زخم زبان سینه ما دم شمشیر بود صیقل آیینه ما
2 بی قدح راه به غیب دهن خود نبریم عالم آب بود خلوت آیینه ما
3 هر که ناخن به جگرکاوی ما تیز کند ماه عیدست به چشم دل بی کینه ما
1 رنگ بر روی گل آید ز وفاداری ما سرو بر خویش ببالد ز هواداری ما
2 به دم عیسی اگر ناز کند جا دارد نسخه از چشم تو برداشته بیماری ما
3 (آنقدر در دهن تیغ تغافل باشیم کآورد خوی تو ایمان به وفاداری ما)
1 زهی رخ تو نموداری از بهشت خدا نهال قد تو برهان عالم بالا
2 گرفته راهی عشق از ملال خاطر ماست حباب در گره افکنده کار این دریا
3 خوشا کسی که ازین تنگنای بی حاصل به خاک برد دلی همچو سینه صحرا
4 سیاه روز چو فانوس بی چراغ بود درون پرده چشمی که نیست نور حیا