1 می به جامم می کند چشم خمارآلود تو گل به طرحم می دهد روی بهارآلود تو
2 می رسی از گرد راه و می توان برداشتن گرده خورشید از روی غبارآلود تو
1 تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من شاخ گل است زخم نمایان به چشم من
2 گشته است از نظاره آن سرو جامه زیب سوهان روح، سرو گلستان به چشم من
3 صبح دگر شود ز پی خواب غفلتم خالی اگر کنند نمکدان به چشم من
1 مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز کن گریه را آگاه گردان، ناله را آواز کن
2 ای که می بخشی به گلچینان کلید باغ را اول این قفل گره از بال بلبل باز کن
1 فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام ناخن دوانده در جگر سنگ تیشه ام
2 از بخت شور در نمک آبم چو مغز تلخ می روترش کند چو درآید به شیشه ام
3 از ناخن آب دشنه الماس برده ام فرهاد را به کوه جهانده است تیشه ام
1 در کار عشق سعی چو فرهاد میکنم مشق جنون به خامه فولاد میکنم
2 تا فکر کرده است مرا بر سخن سوار در کوه قاف صید پریزاد میکنم
1 به هفت آب، دهن از شراب می شویم دگر ز توبه به مشک و گلاب می شویم
2 شکسته بالی عصیان کلید فردوس است ز نامه عمل خود ثواب می شویم
1 از کجی ناخنه دیده انور گردی راست شو راست که سرو لب کوثر گردی
2 نعل نان است در آتش ز پی گرسنگان چه ضرورست پی رزق به هر در گردی؟
3 خم نمودند قدت را که زمین گیر شوی نه که از بی بصری حلقه هر در گردی
4 بوالهوس نیست به لطف تو سزاوار، ولی شرمت آید ز غلط کرده خود برگردی
1 منقلب گشته است از دور فلک احوال من ضعف پیری در جوانی کرده استقبال من
2 جنس من قارون شد از گرد کسادی و هنوز چشم حاسد برنمی دارد سر از دنبال من
1 یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او ازین غبار بلندی گرفت رایت او
2 اگر چه بود گلوسوز آن لب شکرین شد از خط عسلی بیشتر حلاوت او
1 خوش است چاشنی سود در زیان دیدن رخ بهار در آیینه خزان دیدن
2 چه خوب کرد که بلبل خزان ز گلشن رفت شکسته رنگی گل را نمی توان دیدن
3 رویت که شست چهره به آتش نقاب ازو شد مشرق ستاره و مه آفتاب ازو
4 چشم حیا مدار ز خوبان، که آینه است امروز دیده ای که نرفته است آب ازو