در گریه چشم افشک از صائب تبریزی دیوان اشعار 647
1. در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای
فصل بهار لاله ستان را ندیده ای
...
1. در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای
فصل بهار لاله ستان را ندیده ای
...
1. آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای
آن سینه را ز چاک گریبان ندیده ای
...
1. زهاد را به حلقه رندان چه می بری؟
این خار خشک را به گلستان چه می بری
...
1. ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی
از خنده تو شور قیامت نمکچشی
...
1. صبر مرا حواله به سیماب می کنی
دلداری سفینه به گرداب می کنی
...
1. محبت چون کند زورآزمایی
شکست آرد به قلب مومیایی
...
1. مرا چون نیست طالع ز آشنایی
همان بهتر که سازم با جدایی
...
1. باز رنگت شکسته است امروز
تا کجا رنگ عشق ریخته ای
...
1. تا چو سرزلف صد شکست نیابی
دامن معشوق را به دست نیابی
...
1. نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی
نشد که گوشه کاری به آفتاب نمایی
...
1. بهار می گذرد، سیر گلستانی کن
به آشیان چه فرو رفته ای، فغانی کن
...
1. به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن
اگر ز سوختگانی صدا بلند مکن
...