1 بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خورد سوده مشک از خط ریحان به داغم می خورد
2 زلف سنبل گر چه شد سر حلقه آشفتگان پیچ و تاب رشک از دود چراغم می خورد
3 روی گرمی هرگز از داغ نمکسودم ندید پنبه گر فرصت بیابد خون داغم می خورد
1 زبان شانه درازست بر سر عالم به این که خدمت زلف تو حق شمشادست
2 جفای چرخ فلک را هم از تو می دانم که شوخ چشمی طفلان گناه استادست
1 شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک ماند این گره گلزار را در رشته خاشاک ماند
2 لاله با دست نگارین سینه خارا شکافت دانه ما در چنین فصلی به زیر خاک ماند
1 ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو خورشید خانه زاد شبستان موی تو
2 سرگشتگی و تیره سرانجامی مرا غیر از خط سیاه که آرد به روی تو؟
1 ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی از خنده تو شور قیامت نمکچشی
2 میدان بی قراری ما را کنار نیست دل یک سپندو عشق تو دریای آتشی
1 ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو نخل رعنایی به بارآورده بالای تو
2 حق ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟ بوسه من کارها دارد به خاک پای تو
1 اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو برون نمی رود این باد نخوت از سر تو
2 ز سرکشی تو نبینی به زیر پا، ورنه به لای نفی بنا کرده اند پیکر تو
1 به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر بیرون چرا در بیضه آرد مرغ زیرک بال و پر بیرون؟
2 چو ملک دلنشین نیستی ملکی نمی باشد که از دلبستگی ز آنجا نمی آید خبر بیرون
3 ز فرش بوریا گردید خواب تلخ من شیرین ز بندیخانه نی صاف می آید شکر بیرون
1 فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشورم قبای دار کوتاه است بر بالای منصورم
2 چنان باریک بین گردیده ام از عاقبت بینی که جوی شهد آید در نظر چون نیش زنبورم
3 ز صحرای شکرریز قناعت گوشه ای دارم که آید در نظر ملک سلیمان دیده مورم
1 مرا چون نیست طالع ز آشنایی همان بهتر که سازم با جدایی
2 من و بیگانگی، کز خوش قماشی ندارد پشت و رو چون آشنایی