1 نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پرند گر به صورت رهزنند اما به معنی رهبرند
2 گل ز شبنم، شبنم از گل یافت چندین آب و تاب ساده لوحان جهان آیینه یکدیگرند
1 خوش آن شبی که کنم مست دیده بانش را به دست بوسه دهم خاک آستانش را
2 حدیثی از گل رخسار او که می گوید؟ که همچو غنچه پر از زر کنم دهانش را
3 گلی که نیست به فرمان او، چو نافرمان برآورم ز پس سر برون زبانش را
4 شهید باده چو خواهید جان نو یابد به چوب تاک بسوزید استخوانش را
1 بس که بر رویم غبار کلفت از هر سو نشست گرد از تمثال من آیینه را بر رو نشست
2 تیر آه خاکساران را نمی باشد خطا برحذر باش از کمانداری که بر زانو نشست
3 از تپیدن دور کرد از خود دل بی تاب من غیر تیر او مرا هر کس که در پهلو نشست
1 ای که گفتی نگاه خیره تو پرده شرم از میان برداشت:
2 روی ازان روی می توان گرداند؟ چشم ازان چشم می توان برداشت؟
1 دلم در سینه درس ناله مستانه میخواند به طرز بلبل ناقوس در بتخانه میخواند
2 عجب فیضی است با یونان زمین خطه مشرب که طفل نوسواد او، خط پیمانه میخواند
1 فکر دنیای دنی کار خدانشناس است هر چه در دل گذرد غیر خدا وسواس است
2 لب ببند از سخن پوچ که صد پیراهن لاغری خوبتر از فربهی آماس است
1 نه چنان تنگ گرفته است دل تنگ مرا که برآرد ز کدورت می گلرنگ مرا
2 نیست در عالم افسرده جگرسوخته ای به چه امید برآید شرر از سنگ مرا؟
1 ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گردد ز خورشید قیامت این ثمرها خام می گردد
2 ز همواری نگین تا نامور گردید دانستم که هر کس می شود هموار، صاحب نام می گردد
3 سگ لیلی به جز لیلی نگردد آشنا با کس وگرنه آهوی وحشی به مجنون رام می گردد
1 بس که تند و تلخ و خشم آلود آن بدخو نشست چین چو جوهر عاقبت بر تیغ آن ابرو نشست
2 رو به دیوار آورد هر کس به من آورد روی بس که گرد کلفت از دوران مرا بر رو نشست
1 بوی گل مژده آشوب جنون می آرد ناله بلبلم از پرده برون می آرد
2 مرو از راه برون بر اثر نکهت زلف که سر از کوچه زنجیر برون می آرد!