1 عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند؟ پیش خورشید صف آرایی شبنم چه کند؟
2 از جگر تشنگیم ریگ روان سیراب است با چو من سوخته ای چشمه زمزم چه کند؟
1 از نغمه عشاق چه ذوق اهل هوس را؟ از ناله بلبل چه خبر چوب قفس را؟
2 بربند به نرمی دهن هرزه درایان از پنبه توان کرد زبان بند جرس را
1 ستاره سحر عشق چشم بیدارست غبار لشکر غم ناله شرربارست
2 دلی که نیست در او شور عشق، ناقوس است رگی که نیست در او پیچ تاب، زنارست
3 قدم ز دایره خود برون منه صائب که حصن عافیت نقطه خط پرگارست
1 خوشا دردی که هر مو بر تن من در خروش آید به هر پهلو که غلطم ناله زخمی به گوش آید
2 به بزم عیش نتوان دید خالی جای جانان را چو بینم شیشه ای خالی ز می خونم به جوش آید
1 به لب از شوق صدره بیش جان نامه می آید که حرفی از دهانش بر زبان خامه می آید
2 نمی دانم به پایان چون برم وصف میانش را که در هر حرف، مویی بر زبان خامه می آید
3 اگر خواهی سر مویی نپیچد سر ز فرمانت به خاموشی زبانی چون زبان شانه می باید
1 (دلم ز سینه به آن زلف تابدار گریخت ز چارموجه غم در دهان مار گریخت)
2 (خوشا کسی که ازین سایه های پا به رکاب به زیر سایه آن سرو پایدار گریخت)
1 دل رمیده به این خاکدان نمی سازد به هیچ وجه شرر با دخان نمی سازد
2 به خارخار قفس بلبلی که خوی گرفت دگر به خار و خس آشیان نمی سازد
3 فغان من که دل سنگ را به درد آرد غنیمت است ترا مهربان نمی سازد
1 اگر ابروی تو محراب نمازم گردد کعبه پروانه صفت گرد نیازم گردد
2 به گریبان نرسد نکهت دامن دارش جامه یوسف اگر پرده رازم گردد
1 جهان را تار و پود هستی از موج خطر باشد کف این بحر خون آشام از مغز گهر باشد
2 منه دل بر وفای چرخ کجرو هوش اگر داری که دستش هر زمان چون تاک بر دوش دگر باشد
3 برآی از خود، جهان را زیر دست خویش اگر خواهی که در پرواز، عالم مرغ را در زیر پر باشد
4 توان سیر پر طاوس کرد از هر پر زاغی اگر آیینه انصاف در پیش نظر باشد
1 ترخنده از عرق به می ناب زد رخت باز این چه نقش بود که بر آب زد رخت
2 یاقوت های راز نهان رنگ باختند زین آتشی که در دل احباب زد رخت