رهین منت درمان از صائب تبریزی دیوان اشعار 288
1. رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد
طلای بی غشی چون درد بی درمان نمی باشد
1. رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد
طلای بی غشی چون درد بی درمان نمی باشد
1. چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می بخشد
که عاشق هر دو عالم را به یک نظاره می بخشد
1. همان خشک است مژگان گر به خوناب دگر غلتد
نگردد رشته تر چندان که در آب گهر غلتد
1. گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن مالد
زبان لاف را بر خاک، شمع انجمن مالد
1. کدامین سروقد از دامن محشر برون آمد؟
که بی تابانه صد آه از لب کوثر برون آمد
1. به قتل من چنان تیغش به استعجال می آمد
که از جوهر به گوش من صدای بال می آمد
1. اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اقبالش
همان از حرص، چین بر جبهه فغفور می ماند
1. گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می داند
نسیم صبح محشر را فسون خواب می داند
1. دل سودایی من یار را اغیار می داند
سر زانوی وحدت را سر بازار می داند
1. گرفتار محبت دوست از دشمن نمیداند
ز راحت دشمنیها گلخن از گلشن نمیداند
1. دلم در سینه درس ناله مستانه میخواند
به طرز بلبل ناقوس در بتخانه میخواند
1. حجاب بیزبانم رخصت گفتار میخواهد
برات بوسهای زان لعل شکربار میخواهد