از وصل، ملال از صائب تبریزی دیوان اشعار 180
1. از وصل، ملال دل خرم نمکین است
در دامن گل گریه شبنم نمکین است
...
1. از وصل، ملال دل خرم نمکین است
در دامن گل گریه شبنم نمکین است
...
1. روی دل این خسته به آن چشم سخنگوست
چون عقده مرا چشم به آن گوشه ابروست
...
1. (راه سخنم معنی بسیار گرفته است
از جوش گل این رخنه دیوار گرفته است)
...
1. از خموشی هرکه سر در جیب فکرت میبرد
در سخن از دیگران گوی سعادت میبرد
...
1. ناله بلبل به بال شیون ما می پرد
چشم شبنم در هوای گلشن ما می پرد
...
1. تا به برگ سبز، خط او چمن را یاد کرد
باغبان از خرمی گل را مبارک باد کرد
...
1. کاوش مژگان او از بس که دست انداز کرد
صفحه آیینه را چون سینه شهباز کرد
...
1. ناله من بزم عشرت را مصیبتخانه کرد
اشک شور من نمک در دیده پیمانه کرد
...
1. بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خورد
سوده مشک از خط ریحان به داغم می خورد
...
1. می چسان مغز من آتش روان را پرورد؟
روغن بادام چون ریگ روان را پرورد؟
...
1. بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب زد
شهپر پروانه سیلی بر رخ مهتاب زد
...
1. من کیم تا دست امیدم به آن دامن رسد؟
این مرا بس کز رهش گردی به چشم من رسد
...