1 گل روی تو چو شبنم نگران ساخت مرا خار در پیرهن چشم تر انداخت مرا
2 سرکشی از نمد فقر نکردم، به چه جرم سایه بال هما در قفس انداخت مرا؟
1 ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر باشد ازین گلشن گل آن چیند که دستش زیر سر باشد
2 نمی گیرد عنان قرب هدف تیر سبکرو را نگاه دور خوش چشمان به دل نزدیکتر باشد
3 وطن بیت الحزن، اخوان به چشمش گرگ می آید عزیزی هر که را چون پیر کنعان در سفر باشد
1 یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود با حیا هنگامه نظاره او گرم بود
2 یک ته پیراهن آمد تا به کنعان باد مصر بس که روی دشت از آواز زلیخا گرم بود
1 هر قدر نقاش نقش او به دقت میکشد چون نظر بر رویش اندازد خجالت میکشد
2 شعله جواله یک نقطه است چون ساکن شود سیر و دور سالکان آخر به وحدت میکشد
3 آبروی جرم اگر این است، در دیوان عفو عاصی از ناکرده بیش از کرده خجلت میکشد
1 گذشت عمر و نگردید پخته طینت ما به آفتاب قیامت فتاد نوبت ما
2 صدای آب روان خواب را گران سازد ز خوش عنانی عمرست خواب غفلت ما
3 مقام نشو و نما نیست این نشیمن پست مگر به ریشه کند زور، نخل همت ما
4 کباب پرتو منت نمی توان گردید بس است دیده بیدار، شمع خلوت ما
1 چه حاجت است به می لعل سیر رنگ ترا؟ نظر به پرتو خورشید نیست رنگ ترا
2 دم از ثبات قدم می زند ز ساده دلی ز دور دیده هدف جلوه خدنگ ترا
1 (مردانه ازین خرقه سالوس برون آ زن نیستی، از پرده ناموس برون آ)
2 (پر در پر هم بافته پروانه و بلبل ای شمع گل اندام ز فانوس برون آ)
1 چند دارم در بغل پنهان دل افسرده را؟ چند در فانوس دارم این چراغ مرده را؟
2 سیر گلشن بی دماغان را نمی آرد به حال سایه گل می کشد در خون دل آزرده را
1 قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد دامن دولت جاوید رها نتوان کرد
2 قاصد و نامه و پیغام نمی خواهد عشق در حرم پیروی قبله نما نتوان کرد
1 دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گردد تسلی تشنه دیدار از کوثر نمی گردد
2 نیم غافل ز پاس زیردستان در زبردستی چو گوهر رشته از پهلوی من لاغر نمی گردد
3 گرانجان در زمین خشک گردد غرق چون قارون کف پای سبکروحان ز دریا تر نمی گردد