1 وقت خواب ناز، آن مژگان بود خونریزتر پشت این تیغ سیه تاب است از دم تیزتر
1 بر جام باده چشم ندارد حباب من حسن برشته است شراب و کباب من
1 عمر گویی است سبک، قامت خم چوگانش که به یک زخم برون می برد از میدانش
1 دل خونین چنان آمیخت با فولاد پیکانش که با جوهر یکی شد پیچ و تاب رشته جانش
1 بخت با ما بر خلاف راه مقصد می رود پای خواب آلود هر راهی که خواهد می رود
1 حلقه هر در مشو با قامت همچون کمان تا نگردی تیرباران ملامت را نشان
1 از روی عرقناک تو خورشید کباب است آتش ز تماشای تو یک چشم پر آب است
1 چرخ میداند عیار آه پرتأثیر را میتوان در زخم دیدن جوهر شمشیر را
1 عمر را بر باد دادن تن به صحبت دادن است نقد اوقات گرامی را به غارت دادن است
1 آسمان افتادگان را غمگساری می شود گردش پرگار مرکز را حصاری می شود