زان لب نتوان از صائب تبریزی دیوان اشعار 505
1. زان لب نتوان کرد به دشنام کناره
تیغ دو دم اوست مرا عمر دوباره
...
1. زان لب نتوان کرد به دشنام کناره
تیغ دو دم اوست مرا عمر دوباره
...
1. چند غم از دل به اشک لالهگون شوید کسی؟
تا به کی از سادهلوحی خون به خون شوید کسی؟
...
1. ای ز خاک افتادگان کاکلت سنبل یکی
از هواداران رخسارت نسیم گل یکی
...
1. قد رعنای ترا تا دید، از شرمندگی
قمریان را سرو شد سوهان طوق بندگی
...
1. خون تاک از شوق میجوشد اگر ساغر زنی
غنچه شادی مرگ میگردد اگر بر سر زنی
...
1. این که زاهد کرد پهلوی خود از دنیا تهی
کاش در پای گلی میکرد یک مینا تهی
...
1. خضاب تازهای هردم به روی کار میآری
شدی پیر و همان دست از سیهکاری نمیداری
...
1. میم در جام، اخگر در گریبان است پنداری
گلم در دست، آتش در نیستان است پنداری
...
1. گرفتم سال را پنهان کنی، با مو چه میسازی؟
گرفتم موی را کردی سیه، با رو چه میسازی؟
...
1. ز مستی دیگران را میکنی تکلیف می نوشی
به عیب دیگران خواهی که عیب خویش را پوشی
...