می کند در پرده از صائب تبریزی دیوان اشعار 49
1. می کند در پرده شب جلوه دایم روز ما
بی سیاهی نیست هرگز داغ عالمسوز ما
...
1. می کند در پرده شب جلوه دایم روز ما
بی سیاهی نیست هرگز داغ عالمسوز ما
...
1. از گرانخوابی چو چشم دام آزادیم ما
غفلت ما نیست غفلت، خواب صیادیم ما
...
1. بر زبان حرف طلب هرگز نمی آریم ما
میهمان بی طلب را دوست می داریم ما
...
1. دور شو ای آستین از دیده گریان ما
مو نمی گنجد میان گریه و مژگان ما
...
1. به همواری توان بردن سبق از همرهان اینجا
به خودداری توان افتاد پیش از کاروان اینجا
...
1. به احسان همتم میکرد قارون اهل دنیا را
اگر میبود ممکن خرج کردن دخل بیجا را!
...
1. تمنای تو دارد در کشاکش آسمانها را
هدف خمیازه آغوش میسازد کمانها را
...
1. ز بدگویان امان خواهی، ز غیبت پاک کن لب را
به از ترک گزیدن نیست افسون مار و عقرب را
...
1. ز خط اندیشه نبود چهره آن سرو قامت را
نمی پوشد حجاب ابر خورشید قیامت را
...
1. کجا اندیشه عقباست عقل ذوفنونت را؟
که دارد فکر نان و جامه بیرون و درونت را
...
1. کند هر جا پریشان باد زلف مشکبارش را
نقاب روی عنبر می کند خجلت بهارش را
...
1. توجه نیست با دلهای سنگین عشق سرکش را
نمی باشد به هم آمیزشی یاقوت و آتش را
...