1 دل از رفیق گرانجان ز عمر سیر شود سفر به پای شتر هر که کرد پیر شود
1 شیوه چشم کبود از چشم ها دلکشترست خانه چینی نما را آب و تاب دیگرست
1 از داغ تازگی جگر پاره پاره یافت از آفتاب، صبح حیات دوباره یافت
1 در سوختن زیاده شود آب و تاب من در آتش است عالم آب (از) کباب من
1 ما از لب خامش ز سخن داد گرفتیم با شیشه سربسته پریزاد گرفتیم
1 ساغر می را به دست می پرست ما دهید خونی خمیازه ما را به دست ما دهید!
1 مزن ای سرو با شمشاد او لاف از خرام خود که رسوایی ندارد تیغ چوبین در نیام خود
1 چه نسبت است به یوسف رخ نکوی ترا؟ برید از دو جهان هر که دید روی ترا
1 طرفی ز نهال قد آن شوخ نبستم در سایه نخلی که نشاندم ننشستم
1 چو ساخت قد ترا حلقه عمر پا به رکاب اشاره ای است که بر در زن از جهان خراب