1 به دست چون شکن زلف او شمار کنم مگر ز عقده دل سبحه اختیار کنم
1 از تاج باج خواه فریدون حذر کنید از کاسه گدایی وارون حذر کنید
1 بر دل موری درین عبرت سرا غافل مخور دل بخور چندان که می خواهی، ولی بر دل مخور
1 جام جم مهر خموشی است اگر بینایی لوح محفوظ بود حیرت اگر دانایی
1 حسن خط از حلقه گشتن ها زیادت می شود خط ز پیچ و تاب قلاب محبت می شود
1 حسن اگر بدرقه شعله آواز شود طایر حوصله شیدایی پرواز شود
1 ما را کنار و بوس توقع ز یار نیست دریای بی قراری ما را کنار نیست
1 بی سرانجامی صفا بخشد دل دیوانه را ترک رفت و رو بود جاروب این ویرانه را
1 ز پرگویی دهان هرزه گویان باز می گردد خموشی سرمه کوه بلند آواز می گردد
1 نیست پروای کدورت دل بی کینه ما را زنگ پیراهن تن می شود آیینه ما را