دلی که آب شد از از صائب تبریزی دیوان اشعار 301
1. دلی که آب شد از عشق برقرار بود
که گل گلاب چو گردید پایدار بود
...
1. دلی که آب شد از عشق برقرار بود
که گل گلاب چو گردید پایدار بود
...
1. دل از رفیق گرانجان ز عمر سیر شود
سفر به پای شتر هر که کرد پیر شود
...
1. به دست من کمر نازک تو چون آید؟
مگر مرا ز کف دست مو برون آید
...
1. اگر ز دست تهی، کام برنمی آید
چگونه بهله برون زان کمر نمی آید؟
...
1. نخلی که سرکشی نکند پایمال باد!
خون گل پیاده به گلچین حلال باد!
...
1. سیر شکوفه عقل مرا زیر دست کرد
این ماهتاب روز، مرا شیرمست کرد
...
1. در گلشنی که حسن تو عارض جمال کرد
گل آب و رنگ خود عرق انفعال کرد
...
1. حسن از حجاب، غصه و تشویش می خورد
شهباز چشم بسته دل خویش می خورد
...
1. با جسم کس به عالم بالا نمی رسد
دجال خرسوار به عیسی نمی رسد
...
1. دل از سفید گشتن مو ناامید شد
عالم سیه به چشمم ازین پی سفید شد
...
1. حسن تو زیردست خط مشکبار شد
این مور رفته رفته سلیمان شکار شد
...
1. غلیان ز دودمان وجود آشکار شد
عالم پر از ستاره دنباله دار شد
...