گریه امروز به از صائب تبریزی دیوان اشعار 289
1. گریه امروز به رنگ دگرم می آید
(دل) سوختگی از جگرم می آید بوی
...
1. گریه امروز به رنگ دگرم می آید
(دل) سوختگی از جگرم می آید بوی
...
1. کیست آن کس که نه بر حال مسافر گرید؟
چشم آیینه به دنبال مسافر گرید
...
1. مدار خویش بزرگی که بر شراب نهاد
بنای دولت خود را به روی آب نهاد
...
1. خسیس باده چو نوشد خسیس تر گردد
که بستگیش فزاید گره چو تر گردد
...
1. می مدام دل لاله را سیه دارد
خدا ز عافیت دایمی نگه دارد!
...
1. اگر نه اشک مرادست بر گلو گیرد
غبار خاطر من ماه را فرو گیرد
...
1. همین ز می نه رخ بزم ها نگارین شد
کز این سهیل، لب بام هم عقیقین شد
...
1. ز آفتاب شود خشک خط چو تر باشد
خط عذار تو هر روز تازه تر باشد
...
1. خدنگ بی غرضان را خطا نمی باشد
ز ترک داعیه بهتر دعا نمی باشد
...
1. ز پیچ و تاب در دل به ما فراز نشد
چه حلقه ها که بر این در زدیم و باز نشد
...
1. به روی لاله و گل هر که می نمی نوشد
فسرده ای است که خونش به خون نمی جوشد
...
1. پیاله ای به لبم چرخ آشنا نکند
که بخت شور نمک در شراب ما نکند
...