از روی عرقناک از صائب تبریزی دیوان اشعار 241
1. از روی عرقناک تو خورشید کباب است
آتش ز تماشای تو یک چشم پر آب است
...
1. از روی عرقناک تو خورشید کباب است
آتش ز تماشای تو یک چشم پر آب است
...
1. از پرده شرم تو دلم داغ و کباب است
بر روی شکر گر همه شیرست نقاب است
...
1. تنها نه همین با تو مرا روی نیازست
هر کس که ترا دیده به من بر سر نازست
...
1. صد در صد آفاق، بیابان جنون است
کی عقل تنک مایه به سامان جنون است؟
...
1. دایم دلم از دخل نفهمیده غمین است
دخلی که مرا هست درین شهر، همین است
...
1. با عشق تو اندیشه کونین گناه است
عشاق ترا ترک دو عالم دو گواه است
...
1. هر قطره شبنم به چمن دانه ذکری است
هر غنچه درین باغ سرزانوی فکری است
...
1. هر داغ درین لاله ستان خیمه لیلی است
هر خار بنی پنجره شمع تجلی است
...
1. از رفتن گل صحن چمن نوحه سرایی است
هر برگ خزان آینه مرگ نمایی است
...
1. با خوی سرکش او آتش سخن پذیرست
با خط تازه او ریحان سیاه پیرست
...
1. رنگ شراب دارد یاقوت درفشانت
بوی امیدواری می آید از دهانت
...
1. تواضع خصم بالادست را بی زور می سازد
به خم گردیدن از خود سیل را پل دور می سازد
...