1 ز احسان بنای دولت خود باثبات کن دست گشاده را سپر حادثات کن
1 ای شانه زلف و کاکل دلدار نازک است باریک شو که رشته این کار نازک است
1 پیش سایل چه ضرورست بپا برخیزند؟ از سر مال به تعظیم گدا برخیزند
1 بس که با سنگ ز سختی دل من یکرنگ است سنگ بر شیشه من، شیشه زدن بر سنگ است
1 نجست ناوک آهی درست از شستم به غبغب هدفی آشنا نشد دستم
1 رخسار او مقید زلف بلند نیست این صید پیشه را نظری با کمند نیست
1 (سر تسلیم خرد بر خط جام است اینجا آفتاب نقش بر لب بام است اینجا)
1 حسنت هلال را به سر آسمان شکست می خواست چله (را) بنشاند، کمان شکست
1 ز ماه روزه حسن آن پری پیکر دو چندان شد از آن مهر خدایی ماه من خورشید تابان شد
1 بس که بر آن پیکر سیمین قبا چسبیده است هر که او را در قبا دیده است، عریان دیده است!