آن که لب باز از از صائب تبریزی دیوان اشعار 193
1. آن که لب باز از سر رغبت به غیبت می کند
حلقه ذکر خدا را طوق لعنت می کند
...
1. آن که لب باز از سر رغبت به غیبت می کند
حلقه ذکر خدا را طوق لعنت می کند
...
1. میکشان را باده گلرنگ خندان میکند
یک گلابی مجلس ما را گلستان میکند
...
1. تکیه گاه خلق، لطف حق تعالی بس بود
بستر و بالین ماهی آب دریا بس بود
...
1. دور ساغر بی هوای ابر پا در گل بود
بادبان کشتی می ابر دریا دل بود
...
1. در بساط آسمان خشک، همت کم بود
آفتابش کاسه دریوزه شبنم بود
...
1. حاصل جمعیت عالم پریشانی بود
بیشتر بیماری مردم ز مهمانی بود
...
1. بخت با ما بر خلاف راه مقصد می رود
پای خواب آلود هر راهی که خواهد می رود
...
1. دیده هر کس که از اشک ندامت تر شود
راست هر مژگان او سرو لب کوثر شود
...
1. هر که گرداند ز دنیا روی، از مردان شود
آن بود فیروز جنگ اینجا که روگردان شود
...
1. فیض روشن گوهران از ارتحال افزون شود
سایه خورشید تابان از زوال افزون شود
...
1. از شراب لاله گون همت دوبالا می شود
هر که نوشد آب این سرچشمه رعنا می شود
...
1. حسن خط از حلقه گشتن ها زیادت می شود
خط ز پیچ و تاب قلاب محبت می شود
...