نی انجمن فروز از صائب تبریزی دیوان اشعار 169
1. نی انجمن فروز شراب شبانه است
گلگون باده را نفسش تازیانه است
...
1. نی انجمن فروز شراب شبانه است
گلگون باده را نفسش تازیانه است
...
1. ز پیری حاصل من مد آه است
که دود شمع کافوری سیاه است
...
1. ظرافت آتش افروز جدایی است
ادب آب حیات آشنایی است
...
1. در چمن روزگار فال شکفتن خطاست
اره نخل حیات خنده دندان نماست
...
1. حسن را با عشق شان دیگرست
شمع بی پروانه تیر بی پرست
...
1. عشق هر چند مجازی است خوش است
سلطنت گر چه به بازی است خوش است
...
1. حسن در دوستی یگانه خوش است
رنگ معشوق، عاشقانه خوش است
...
1. عالمی را لعل او مست از شراب ناب کرد
چشمه حیوان همین یک خضر را سیراب کرد
...
1. از تراش آن خط مشکین جلوه زان رخسار کرد
آب تیغ این سبزه خوابیده را بیدار کرد
...
1. منع ما کی می توان از دستبوس امروز کرد؟
بوسه ما را نمی بایست دست آموز کرد
...
1. از حیا نتوان به چشم او نگاه تیز کرد
دیگری بیمار و می باید مرا پرهیز کرد
...
1. ذات حق را چون توان در این جهان ادراک کرد؟
در مکان چون لامکانی را توان ادراک کرد؟
...