ابر سیاه حامل از صائب تبریزی دیوان اشعار 157
1. ابر سیاه حامل باران رحمت است
راحت درین بساط به مقدار زحمت است
...
1. ابر سیاه حامل باران رحمت است
راحت درین بساط به مقدار زحمت است
...
1. با قبله طاق ابروی او را چه نسبت است؟
انصاف شیوه ای است که بالای طاعت است
...
1. موی سفید ریشه آه ندامت است
پیری خمیرمایه چندین کدورت است
...
1. ای شانه زلف و کاکل دلدار نازک است
باریک شو که رشته این کار نازک است
...
1. موی سفید صبحدم جان غافل است
قد خمیده صیقل آیینه دل است
...
1. چندان که خار در پی آزار بلبل است
در زیر چشم (غنچه) هوادار بلبل است
...
1. این شور در جهان نه از افلاک و انجم است
هر فتنه ای که هست (به) زیر سر خم است
...
1. دیدار یار در گره چشم بستن است
بند نقاب او ز دو عالم گسستن است
...
1. درمان درد هجر ز جان دست شستن است
این چاه دور را رسن از خود گسستن است
...
1. شکرفروش مصر حلاوت زبان توست
پرورده کنار نزاکت میان توست
...
1. خال است این که بر لب او چشم دوخته است؟
یا شبنمی در آتش یاقوت سوخته است
...
1. چشمم ز پهلوی دل دیوانه پر شده است
از دست شیشه ام دل پیمانه پر شده است
...