تا ز می چهره گلرنگ از صائب تبریزی دیوان اشعار 133
1. تا ز می چهره گلرنگ تو افروخته است
جگر لاله عذاران چمن سوخته است
...
1. تا ز می چهره گلرنگ تو افروخته است
جگر لاله عذاران چمن سوخته است
...
1. تا چمن را قد و رخسار تو آراسته است
سرو دودی است که از خرمن گل خاسته است
...
1. رگ جان من و آن زلف به هم پیوسته است
پیچ و تاب من و آن سلسله با هم بسته است
...
1. دل دگربار در آن زلف دو تا افتاده است
چشم بد دور که بسیار بجا افتاده است
...
1. از رگ ابر هوا دسته سنبل شده است
از گل و لاله زمین یک طبق گل شده است
...
1. باز سرمشق جنونم خط نازک رقمی است
که دو نیم است ز عشقش دل هر جا قلمی است
...
1. هر چه جز حیرت دیدار بود نادانی است
لوح محفوظ همین مرتبه حیرانی است
...
1. گر چه رخسار ترا آب طراوت کم نیست
اثر گریه ما هیچ کم از شبنم نیست
...
1. عشق را چشم به سامان تن آسانی نیست
راحتی نیست که در جامه عریانی نیست
...
1. از سرانجام عمارت خوشی از دلها رفت
وسعت از دست و دل خلق به منزلها رفت
...
1. به گریه جوهر بینش ز دیده ما ریخت
بهار عنبر ما در کنار دریا ریخت
...
1. چه غم اگر تهی از باده جام و شیشه ماست؟
که چشم پرفن ساقی هزار پیشه ماست
...