مرد مصاف در از صائب تبریزی دیوان اشعار 1069
1. مرد مصاف در همه جا یافت میشود
در هیچ عرصه مرد تحمل ندیدهام
...
1. مرد مصاف در همه جا یافت میشود
در هیچ عرصه مرد تحمل ندیدهام
...
1. بر روی نازبالش گل تکیه میکند
عاشق به شوخ چشمی شبنم ندیدهام
...
1. حسن در زندان همان بر مسند فرماندهی است
من عزیز مصر را در وقت خواری دیدهام
...
1. از جور روزگار ندارم شکایتی
این گرگ را به قیمت یوسف خریدهام
...
1. از بس که بی گمان به در دل رسیدهام
باور نمیکنم که به منزل رسیدهام
...
1. دیدن یک روی آتشناک را صد دل کم است
من به یک دل، عاشق صد آتشین رخسارهام
...
1. غم به قدر غمگسار از آسمان نازل شود
زان غم من زود آخر شد که بی غمخوارهام
...
1. با گرانقدری سبک در دیدههایم چون نماز
با سبکروحی به خاطرها گران چون روزهام
...
1. خشکسال زهد نم در جوی من نگذاشته است
تشنه یک هایهای گریه مستانهام
...
1. سودای زلف، سلسله جنبان گفتگوست
کوته نمیشود به شنیدن فسانهام
...
1. در مذاق من، شراب تلخ، آب زندگی است
شیشه چون خالی شد از من، پر شود پیمانهام
...
1. نومید نیم از کرم پیر خرابات
در بحر شکستهست سبو همچو حبابم
...