سیاه در دو جهان از صائب تبریزی دیوان اشعار 97
1. سیاه در دو جهان باد، روی موی سفید!
که همچو صبح گرانسنگ ساخت خواب مرا
1. سیاه در دو جهان باد، روی موی سفید!
که همچو صبح گرانسنگ ساخت خواب مرا
1. نیست ممکن راه شبنم را به رنگ و بو زدن
این کشش از عالم بالاست مجذوب مرا
1. درین ستمکده آن شمع تیره روزم من
که انتظار نسیم سحر گداخت مرا
1. مکش ز دست من آن ساعد نگارین مرا
که خون ز دست تو بسیار در دل است مرا
1. جنون دوری من بیش میشود از سنگ
درین ستمکده حال فلاخن است مرا
1. گر چه چون آبله بر هر کف پا بوسه زدم
رهروی نیست درین راه که نشکست مرا
1. منم آن نخل خزان دیده کز اسباب جهان
هیچ در بار به جز برگ سفر نیست مرا
1. همه شب قافلهٔ نالهٔ من در راه است
گر چه فریادرسی همچو جرس نیست مرا
1. زنگیان دشمن آیینهٔ بیزنگارند
طمع روی دل از تیرهدلان نیست مرا
1. روزگاری است که با ریگ روان همسفرم
میروم راه و ز منزل خبری نیست مرا
1. گر چه چون سرو تماشاگه اهل نظرم
از جهان جز گره دل ثمری نیست مرا
1. آن نفس باخته غواص جگرسوختهام
که به جز آبلهٔ دل، گهری نیست مرا