1 پای به خواب رفتهٔ کوه تحملم نتوان به تیغ کرد ز دامن جدا مرا
1 بوسه را در نامه میپیچد برای دیگران آن که میدارد دریغ از عاشقان پیغام را
1 ازان چون موی آتش دیده یک دم نیست آرامم که آتش طلعتان دارند نبض پیچ و تابم را
1 کسی به موی نیاویخته است خرمن گل غم میان تو دارد به پیچ و تاب مرا
1 جنون به بادیه پرورده چون سراب مرا سواد شهر بود آیهٔ عذاب مرا
1 به دامان قیامت پاک نتوان کرد خون من همین جا پاک کن ای سنگدل با خود حسابم را
1 سیاه در دو جهان باد، روی موی سفید! که همچو صبح گرانسنگ ساخت خواب مرا
1 نیست ممکن راه شبنم را به رنگ و بو زدن این کشش از عالم بالاست مجذوب مرا
1 درین ستمکده آن شمع تیره روزم من که انتظار نسیم سحر گداخت مرا
1 مکش ز دست من آن ساعد نگارین مرا که خون ز دست تو بسیار در دل است مرا