پیران تلاش رزق از صائب تبریزی دیوان اشعار 937
1. پیران تلاش رزق فزون از جوان کنند
حرص گدا شود طرف شام بیشتر
...
1. پیران تلاش رزق فزون از جوان کنند
حرص گدا شود طرف شام بیشتر
...
1. مانند آب چشمه ز کاوش فزون شود
چندان که می خوری غم ایام بیشتر
...
1. دارد نظر به خانه خرابان همیشه عشق
ویرانه فیض میبرد از ماه بیشتر
...
1. فروغ عاریت بانور ذاتی برنمیآید
که روز ابر باشداز شب مهتاب روشنتر
...
1. چراغ مسجد از تاریکی میخانه افروزد
شب آدینه باشد گوشهٔ محراب روشنتر
...
1. زندان به روزگار شود دلنشین و ما
هر روز میشویم ز دنیا رمیدهتر
...
1. از سنگلاخ دنیا، ای شیشه بار بگذر
چون سیل نو بهاران، زین کوهسار بگذر
...
1. هنگام بازگشت است، نه وقت سیر و گشت است
با چهرهٔ خزانی، از نو بهار بگذر
...
1. صبح آگاهی شود گفتم مرا موی سفید
چشم بی شرم مرا شد پردهٔ خواب دگر
...
1. بغیر عشق که از کار برده دست و دلم
نمیرود دل و دستم به هیچ کاردگر
...
1. لامکانی شو که تبدیل مکان آب و گل
نقل کردن باشد از زندان به زندان دگر
...
1. به گفتگو نرود کار عشق پیش و مرا
نمیکشد دل غمگین به گفتگوی دگر
...