فریب زندگی تلخ از صائب تبریزی دیوان اشعار 913
1. فریب زندگی تلخ داد دایه مرا
ز شکری که به طفلی مرا به کام کشید
...
1. فریب زندگی تلخ داد دایه مرا
ز شکری که به طفلی مرا به کام کشید
...
1. زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است
تا نگردی مست، این بار گران نتوان کشید
...
1. میزنم بر کوچهٔ دیوانگی در این بهار
بیش ازین خجلت ز روی کودکان نتوان کشید
...
1. یوسف ما در ترازو چند باشد همچو سنگ؟
ای به همت از زلیخا کمتران، غیرت کنید!
...
1. چه ماتم است ندانم نهفته در دل خاک؟
که رخ به خون جگر شسته لاله میروید
...
1. صحبت صافدلان برق صفت در گذرست
هر چه دارید به می در شب مهتاب دهید
...
1. شاهی و عمر ابد هر دو به یک کس ندهند
ای سکندر، طمع از چشمهٔ حیوان بردار
...
1. به هر روش که توانی خراب کن تن را
ازین ستمکده سیلاب را دریغ مدار
...
1. عاجز بود ز حفظ عنان دست رعشه دار
وقت شباب دامن فرصت نگاه دار
...
1. یارب مرا ز پرتو منت نگاه دار
شمع مرا ز دست حمایت نگاه دار
...
1. پیر مغان ز توبه ترا منع اگر کند
زنهار گوش هوش به آن خیره خواه دار
...
1. در زیر خرقه شیشهٔ می را نگاه دار
این ماه را نهفته در ابر سیاه دار
...