طی شد ایام برومندی از صائب تبریزی دیوان اشعار 841
1. طی شد ایام برومندی ما در سختی
همچو آن دانه که در زیر قدم سبز شود
...
1. طی شد ایام برومندی ما در سختی
همچو آن دانه که در زیر قدم سبز شود
...
1. گل بی خار درین غمکده کم سبز شود
دست در گردن هم، شادی و غم سبز شود
...
1. سیل دریا دیده هرگز بر نمیگردد به جوی
نیست ممکن هر که مجنون شد دگر عاقل شود
...
1. بیستون را جان شیرین کرد در تن کوهکن
عشق اگر بر سنگ اندازد نظر، آدم شود
...
1. دریا شود ز گریهٔ رحمت، کنار من
از چشم هر که قطرهٔ اشکی روان شود
...
1. هر نسیمی میتواندخضر راه او شدن
هر که چون برگ خزان آماده رفتن شود
...
1. بوسه هر چند که در کیش محبت کفرست
کیست لبهای ترا بیندو طامع نشود؟
...
1. این لب بوسه فریبی که ترا داده خدا
ترسم آیینه به دیدن ز تو قانع نشود
...
1. یا سبو، یا خم می، یا قدح باده کنند
یک کف خاک درین میکده ضایع نشود
...
1. که رو نهاد به هستی، که از پشیمانی
نفس گسسته به معمورهٔ عدم نشود؟
...
1. تا دل نمیبرم زکسی، دل نمیدهم
صیاد من نخست گرفتار من شود
...
1. اگر از همسفران پیشتر افتم چه شود
پیش ازین قافله همچون خبر افتم چه شود
...