1 دل بی وسوسه از گوشه نشینان مطلب که هوس در دل مرغان قفس بسیارست
1 بر جگر سوختگانی که درین انجمنند سینهٔ گرم مرا حق نفس بسیارست
1 جهان به مجلس مستان بی خرد ماند که در شکنجه بود هر کسی که هشیارست
1 رخسارهٔ ترا به نقاب احتیاج نیست هر قطره عرق به نگهبان برابرست
1 غمنامهٔ حیات مرا نیست پشت و روی بیداریم به خواب پریشان برابرست
1 بار بردار ز دلها که درین راه دراز آن رسد زود به منزل که گرانبارترست
1 هر که مست است درین میکده هشیارترست هر که از بیخبران است خبردارترست
1 از گل روی تو، غافل که تواند گل چید؟ که ز شبنم، عرق شرم تو بیدارترست
1 حضور خاطر اگر در نماز معتبرست امید ما به نماز نکرده بیشترست
1 در کارخانهای که ندانند قدر کار از کار هر که دست کشد کاردانترست