1 ناکسی بین که سر از صحبت من میپیچد سر زلفی که به دست همه کس میآید
1 هیچ کس مشکل ما را نتوانست گشود تا به نام که طلسم دل ما بسته شده است ؟
1 زینهمه لاله بی داغ که در گلزارست داغ افسوس بر اوراق جگر خواهد ماند
1 دیدن آیینه را بر طاق نسیان مینهی گر بدانی شوق دیدارت چه با دل میکند
1 ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟ عمر جاویدان او، یک آب خوردن بیش نیست !
1 صفحهٔ روی ترا دید و ورق برگرداند ساده لوحی که به من دوش نصیحت میکرد
1 نه ماه فلک سیرم و نه مهر جهانتاب تا بوسهٔ من بر لب بام تو نویسند
1 در دبستان وجود از تیره بختی چون قلم رزق من کوتاهی عمرست از گفتار خویش
1 یک نقطه انتخاب نکرده است هیچ کس خال بیاض گردن او انتخاب ماست
1 مستی از شیشه و پیمانه خالی کردند ساده لوحان که در کعبه و بتخانه زدند