شیرازهٔ طرب از صائب تبریزی دیوان اشعار 445
1. شیرازهٔ طرب خط پیمانه بوده است
سیلاب عقل گریهٔ مستانه بوده است
1. شیرازهٔ طرب خط پیمانه بوده است
سیلاب عقل گریهٔ مستانه بوده است
1. امروز کردهاند جدا، خانه کفر و دین
زین پیش، اگر نه کعبه صنمخانه بوده است
1. در زمان عشق ما کفرست، ورنه پیش ازین
گاهگاهی رخصت بوس و کناری بوده است
1. ای غزال چین، چه پشت چشم نازک میکنی ؟
چشم ما آن چشمهای سرمه سا را دیده است
1. فلک پیر بسی مرگ جوانان دیده است
این کمان، پشت سر تیر فراوان دیده است
1. خونی که مشک گشت، دلش میشود سیاه
زان سفله کن حذر که به دولت رسیده است
1. سیری ز دیدن تو ندارد نگاه من
چون قحط دیدهای که به نعمت رسیده است
1. تسلیم میکند به ستم ظلم را دلیر
جرم زمانه ساز، فزون از زمانه است
1. اگر ز اهل دلی، فیص آسمان از توست
که شیشه هر چه کند جمع، بهر پیمانه است
1. غفلت نگشت مانع تعجیل، عمر را
در خواب نیز قافله ما روانه است
1. به دوست نامه نوشتن، شعار بیگانه است
به شمع، نامهٔ پروانه، بال پروانه است
1. در گوشه فقس مگر از دل برآورم
این خارهاکه در دلم از آشیانه است