1 دست و پا گم میکنم زان نرگس نیلوفری من که عمری شد بلای آسمانی میکشم
1 دامن شادی چو غم آسان نمیآید به دست پسته را خون میشود دل، تا لبی خندان کند
1 دلبستگی است مادر هر ماتمی که هست میزاید از تعلق ما هر غمی که هست
1 از چشم زخم تو به مبادا شکسته دل عهدی که ما به شیشه و پیمانه بستهایم
1 حسن در هر نگهی عالم دیگر گردد به نسیمی ورق لاله و گل بر گردد
1 آب در پستی عنان خویش نتواند گرفت عمر را در موسم پیری شتاب دیگرست
1 تا دل نمیبرم زکسی، دل نمیدهم صیاد من نخست گرفتار من شود
1 سر مپیچ از سنگ طفلان چون درخت میوهدار کز برای دیگران این برگ و بارت دادهاند
1 دعوی گردن فرازی با اسیری چو کنم؟ در صف آزادمردان این دلیری چون کنم؟
1 به عزم رفتن از گلزار چون قامت برافرازد گل از بی طاقتی، چون خار آویزد به دامانش