1 غیر از خدا که هرگز، در فکر او نبودی هر چیز از تو گم شد، وقت نماز پیداست
1 عتاب و لطف ز ابروی گلرخان پیداست صفای هر چمن از روی باغبان پیداست
1 مرا که خرمن گل در کنار میباید ازین چه سود که دیوار گلستان پیداست ؟
1 دل آزاده درین باغ اقامت نکند وحشت سرو ز برچیدن دامان پیداست
1 به خموشی نشود راز محبت مستور چه زنی مهر بر آن نامه که مضمون پیداست ؟
1 بی طراوت نشود سرو جوانی که تراست در شکر خواب بهارست خزانی که تراست
1 حرف حق گرچه بلندست زمن چون منصور سر دارست بسامانتر ازین سر که مراست
1 هر که افتاد، ز افتادگی ایمن گردد چه کند سیل به دیوار خرابی که مراست ؟
1 بحر، روشنگر آیینهٔ سیلاب بود پیش رحمت چه بود گرد گناهی که مراست ؟
1 بید مجنونیم در بستانسرای روزگار سر به پیش انداختن از شرم، بار ما بس است