سیل درماندهٔ از صائب تبریزی دیوان اشعار 385
1. سیل درماندهٔ کوتاهی دیوار من است
بی سرانجامی من خانه نگهدار من است
1. سیل درماندهٔ کوتاهی دیوار من است
بی سرانجامی من خانه نگهدار من است
1. دوستان آینهٔ صورت احوال همند
من خراب توام و چشم تو بیمار من است
1. از خون چو داغ لاله حصار دل من است
هر جا که بوی خون شنوی منزل من است
1. با پاکدامنان نظری هست حسن را
تا آفتاب سرزده، در خانه من است
1. نالهٔ مظلوم در ظالم سرایت میکند
زین سبب در خانهٔ زنجیر دایم شیون است
1. درین دو هفته که مهمان این چمن شدهای
به خنده لب مگشا، روزگار گلچین است
1. خزان ز غنچهٔ تصویر، راست میگذرد
همیشه جمع بود خاطری که غمگین است
1. به قرب گلعذاران دل مبندید
وصیت نامه شبنم همین است
1. غربت مپسندید که افتید به زندان
بیرون ز وطن پا مگذارید که چاه است
1. تیره بختیهای ما از پستی اقبال نیست
از بلندی شمع ما پرتو به دور انداخته است
1. بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست
شبنم به روی گل به امانت نشسته است
1. از حال دل مپرس که با اهل عقل چیست
دیوانهای میانهٔ طفلان نشسته است