1 هرچند دیدهها را، نادیده میشماری هر جا که پاگذاری، فرش است دیدهٔ ما
1 گفتیم وقت پیری، در گوشهای نشینیم شد تازیانهٔ حرص، قد خمیدهٔ ما
1 خوش بود در قدم صافدلان جان دادن کاش در پای خم میشکند شیشهٔ ما
1 ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی چون فاصلهٔ بیت بود فاصلهٔ ما
1 مهرهٔ گل، پی بازیچهٔ اطفال خوش است دل صد پاره بود سبحهٔ صد دانهٔ ما
1 تیره روزیم، ولی شب همه شب میسوزد شمع کافوری مهتاب به ویرانهٔ ما
1 تو پا به دامن منزل بکش که تا دامن هزار مرحله دارد شکستهپایی ما
1 دولت بیدار اگر یک چند بیخوابی کشید کرد در ایام بخت ما، قضای خوابها
1 مرا از قید مذهبها برون آورد عشق او که چون خورشید طالع شد، نهان گردند کوکبها
1 به یک کرشمه که در کار آسمان کردی هنوز میپرد از شوق، چشم کوکبها