1 از حجاب عشق نتوانیم بالا کرد سر در تماشاگاه لیلی بید مجنونیم ما
1 با رفیقان موافق، بند و زندان گلشن است هر که شد دیوانه، چون زنجیر همپاییم ما
1 در گرفتاری ز بس ثابتقدم افتادهایم برنخیزد ناله از زنجیر در زندان ما
1 فیض ما دیوانگان کم نیست از ابر بهار خوشه بندد دانهٔ زنجیر در زندان ما
1 رزق ما آید به پای میهمان از خوان غیب میزبان ماست هر کس میشود مهمان ما
1 از بال و پر غبار تمنا فشاندهایم بر شاخ گل گران نبود آشیان ما
1 روزگاری است که در دیر مغان میریزد آب بر دست سبو، گریهٔ مستانه ما
1 نسیم صبح فنا تیغ بر کف استاده است نفس چگونه بر آرد چراغ هستی ما؟
1 پیری و طفلمزاجی به هم آمیختهایم تا شب مرگ به آخر نرسد بازی ما
1 غنچهٔ دلگیر ما را برگ شکرخند نیست ای نسیم عافیت، شبگیر کن از کوی ما