مرا از قید مذهبها از صائب تبریزی دیوان اشعار 289
1. مرا از قید مذهبها برون آورد عشق او
که چون خورشید طالع شد، نهان گردند کوکبها
1. مرا از قید مذهبها برون آورد عشق او
که چون خورشید طالع شد، نهان گردند کوکبها
1. به یک کرشمه که در کار آسمان کردی
هنوز میپرد از شوق، چشم کوکبها
1. گفتگوی کفر و دین آخر به یک جا میکشد
خواب یک خواب است و باشد مختلف تعبیرها
1. بر کلاه خود حبابآسا چه میلرزی، که شد
تاج شاهان، مهرهٔ بازیچهٔ تقدیرها
1. تا کرد ترک می دلم، یک شربت آب خوش نخورد
بیمار شد طفل یتیم، از اختلاف شیرها
1. نمیبود اینقدر خواب غرور دلبران سنگین
اگر میداشت آوازی، شکست شیشهٔ دلها
1. دلم به پاکی دامان غنچه میلرزد
که بلبلان همه مستند و باغبان تنها
1. صحبت غنیمت است به هم چون رسیدهایم
تا کی دگر به هم رسد این تختهپارهها
1. نیست صائب ملک تنگ بیغمی جای دو شاه
زین سبب طفلان جدل دارند با دیوانهها
1. چو فرد آینه با کاینات یکرو باش
که شد سیاه رخ کاغذ از دوروییها
1. جز این که داد سر خویش را به باد حباب
چه طرف بست ندانم ز پوچگوییها؟
1. چنان که شیر کند خواب طفل را شیرین
فزود غفلت من از سفیدموییها