خراب حالی ازین از صائب تبریزی دیوان اشعار 1369
1. خراب حالی ازین بیشتر نمیباشد
که جغد خانه جدا میکند ز خانهٔ من
...
1. خراب حالی ازین بیشتر نمیباشد
که جغد خانه جدا میکند ز خانهٔ من
...
1. عاقبت پیر خرابات ز بیپروایی
ریخت پیش بط می سبحهٔ صد دانهٔ من
...
1. ز گریهای که مرا در گلو گره گردد
سپهر سفله کند کم ز آب و دانهٔ من
...
1. من و سیری ز عقیق لب خوبان، هیهات
خشکتر میشود از میلب پیمانهٔ من
...
1. میشود نخل برومند سبکبار از سنگ
سخن سخت، گران نیست به دیوانهٔ من
...
1. رفتی و رفت روشنی از چشم و دل مرا
با میهمان ز خانه صفا میرود برون
...
1. یک ساعت است گرمی هنگامهٔ هوس
زود از سر حباب هوا میرود برون
...
1. هر تمنایی که پختم زیر گردون، خام شد
زین تنور سرد هیهات است نان آید برون
...
1. دست تا بر ساز زد مطرب، دل ما خون گریست
از زمین ما به ناخن آب میآید برون
...
1. غم ز محنت خانهٔ من شاد میآید برون
سیل از ویرانهام آباد میآید برون
...
1. هر کجا تدبیر میچیند بساط مصلحت
از کمین بازیچهٔ تقدیر میآید برون
...
1. از حوادث هر که را سنگی به مینا میخورد
از دل خونگرم ما آواز میآید برون
...