زین بیابان از صائب تبریزی دیوان اشعار 1309
1. زین بیابان میبرم خود را برون چون گردباد
بیش ازین نتوان غبار خاطر صحرا شدن
...
1. زین بیابان میبرم خود را برون چون گردباد
بیش ازین نتوان غبار خاطر صحرا شدن
...
1. چون سیاهی شد ز مو، هشیار میباید شدن
صبح چون روشن شود بیدار میباید شدن
...
1. داشتم چون سرو از آزادگی امیدها
من چه دانستم چنین سر در هوا خواهم شدن؟
...
1. هر گنه عذری و هر تقصیر دارد توبهای
نیست غیر از زود رفتن، عذر بیجا آمدن
...
1. دلم ز کنج قفس تا گرفت، دانستم
که در بهشت مکرر نمیتوان بودن
...
1. خوش است فصل بهاران شراب نوشیدن
به روی سبزه و گل همچو آب غلتیدن
...
1. کنون که شیشهٔ میمالک الرقاب شده است
ز عقل نیست سر از خط جام پیچیدن
...
1. نیست جز پای خم امروز درین وحشتگاه
سرزمینی که زمینگیر توان گردیدن
...
1. در عشق پیش بینی، سنگ ره وصال است
شد سیل محو در بحر، از پیش پا ندیدن
...
1. بیستون را الم مردن فرهاد گداخت
سنگ را آب کند داغ عزیزان دیدن
...
1. ندارم محرمی چون کوهکن تا درد دل گویم
ز سنگ خاره میباید مرا آدم تراشیدن
...
1. جهان بهشت شد از نوبهار، باده بیار
که در بهشت حلال است باده نوشیدن
...