کار جهان تمامی، از صائب تبریزی دیوان اشعار 1285
1. کار جهان تمامی، هرگز نمیپذیرد
پیش از تمامی عمر، خود را تمام گردان
...
1. کار جهان تمامی، هرگز نمیپذیرد
پیش از تمامی عمر، خود را تمام گردان
...
1. زان چهرهٔ عرقناک، زنهار بر حذر باش
سیلاب عقل و هوش است، این قطرههای باران
...
1. ایام نوجوانی، غافل مشو ز فرصت
کاین آب برنگردد، دیگر به جویباران
...
1. همیشه داغ دل دردمند من تازه است
که شب خموش نگردد چراغ بیماران
...
1. دو چشم شوخ تو با یکدیگر نمیسازند
که در خرابی هم یکدلند میخواران
...
1. خفته را گر خفتگان بیدار نتوانند کرد
چون مرا بیدار کرد از خواب، خواب دیگران؟
...
1. گر نخواهی پشت پا زد بر جهان، پایی بکوب
دست اگر نتوانی افشاند آستینی برفشان
...
1. گر به بیداری غرور حسن مانع میشود
میتوان دلهای شب آمد به خواب عاشقان
...
1. پیش ازین، بر رفتگان افسوس میخوردند خلق
میخورند افسوس در ایام ما بر ماندگان
...
1. نیست آسان خون نعمتهای الوان ریختن
برگریزان مکافات است دندان ریختن!
...
1. سالها گل در گریبان ریختی چون نوبهار
مدتی هم اشک میباید به دامان ریختن
...
1. چو گل با روی خندان صرف کن گر خردهای داری
که دل را تنگ سازد، در گره چون غنچه زر بستن
...