ز ناکامی گل از صائب تبریزی دیوان اشعار 1189
1. ز ناکامی گل از همصحبتان یار میچینم
گلی کز یار باید چیدن از اغیار میچینم
...
1. ز ناکامی گل از همصحبتان یار میچینم
گلی کز یار باید چیدن از اغیار میچینم
...
1. هر مصلحت عقل، کم از کوه غمی نیست
کو رطل گرانی که سبکبار نشینم؟
...
1. درین ریاض من آن شبنم گرانجانم
که در خزان به شکر خواب نو بهار روم
...
1. فکر شنبه تلخ دارد جمعه را بر کودکان
من چسان غافل به پیری از غم فردا شوم؟
...
1. ناتمامان، چون مه نو، یاد من خواهند کرد
از نظر روزی که چون خورشید ناپیدا شوم
...
1. ز من کناره کند موج اگر حباب شوم
فریب من نخورد تشنه گر سراب شوم
...
1. نزدیک من میا که ز خود دور میشوم
وزبیخودی ز وصل تو مهجور میشوم
...
1. از دیده هرچه رفت، ز دل دور میشود
من پیش چشم خلق ز دل دور میشوم
...
1. شکایتی است که مردم ز یکدگر دارند
حکایتی که درین روزگار میشنوم
...
1. چندان که درین دایره چون چشم پریدم
حاصل نشد از خرمن دونان پر کاهم
...
1. به سیم قلب یوسف را نمیگیرند از اخوان
من انصاف از خریداران درین بازار میخواهم
...
1. زنده میسوزد برای مرده در هندوستان
دل نمیسوزد در این کشور عزیزان را به هم
...