آثار صائب تبریزی

صفحه 3 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 نیستی طفل، اینقدر بر خاک غلتیدن چرا؟ گل به روی آفتاب روح مالیدن چرا

2 جسم خاکی چیست کز وی دست نتوان برفشاند؟ گرد دست و پای خود چون گربه لیسیدن چرا

3 خاک صحرای عدم از خون هستی بهترست بر سر جان اینقدر ای شمع لرزیدن چرا

4 کور را از رهبر بینا بریدن غافلی است بی سبب از عیب بین خویش رنجیدن چرا

1 چشم حیران ساخت رویش خط مشک اندود را آه ازین آتش که در زنجیر دارد دود را

2 غمزه او می کند بیداد در ایام خط زهر باشد بیشتر زنبور خاک آلود را

3 خال او در پرده خط همچنان دل می برد از اثر، شب نیست مانع اختر مسعود را

4 با کمند زلف پرچین، حسن مغرور ایاز زود می آرد فرود از سرکشی محمود را

1 چند بتوان خاک زد در چشم، عقل و هوش را؟ یا رب انصافی بده آن خط بازیگوش را

2 کار من با سرو بالایی است کز بس سرکشی می شمارد حلقه بیرون در، آغوش را

3 از جهان بی خودی پای تزلزل کوته است نیست پروای قیامت عاشق مدهوش را

4 زیر گردون سبک جولان چه عاجز مانده ای؟ می توان برداشتن از جوشی این سرپوش را

1 هر خسی قیمت نداند ناله شبخیز را خسروی باید که داند قدر این شبدیز را

2 خامشی دریا و گفت و گو خس و خاشاک اوست پاک کن از خار و خس این بحر گوهر خیز را

3 دفتر گل را به آب چشم خواهد پاک شست گر ببیند بلبل آن رخسار شبنم خیز را

4 تیزی مژگان او گفتم شود از خواب کم خواب سنگین شد فسان آن دشنه خونریز را

1 می رسد هر دم مرا از چرخ آزاری جدا می خلد در دیده من هر نفس خاری جدا

2 از متاع عاریت بر خود دکانی چیده ام وام خود خواهد ز من هر دم طلبکاری جدا

3 چون گنهکاری که هر ساعت ازو عضوی برند چرخ سنگین دل ز من هر دم کند یاری جدا

4 نیست ممکن جان پر افسوس من خالی شود گر شود هر موی من آه شرر باری جدا

1 تشنه خون کرد مستی چشم فتان ترا خواب سنگین شد فسانی تیغ مژگان ترا

2 این لطافت نیست هرگز میوه فردوس را می توان خوردن به لب سیب زنخدان ترا

3 حلقه ها در گوش سرو از طوق قمری می کشد گر به گلشن ره فتد سرو خرامان ترا

4 دیده شبنم که در پیراهن گل محرم است حلقه بیرون در باشد گلستان ترا

1 تر به اشک تلخ می سازم دماغ خویش را زنده می دارم به خون دل چراغ خویش را

2 از سیاهی شد جهان بر چشم داغ من سیاه چند دارم در ته دامن چراغ خویش را؟

3 سازگاری نیست با مرهم ز بی دردی مرا می کنم پنهان ز چشم شور، داغ خویش را

4 کاروان بی خودی را نامه و پیغام نیست از که گیرم، حیرتی دارم، سراغ خویش را

1 از جهان تا رشته تابی دسترس باشد ترا هر سر خاری درین وادی عسس باشد ترا

2 چند از آمیزش دریای وحدت چون حباب پرده دار چشم کوته بین، نفس باشد ترا؟

3 تا تو می لرزی به تار و پود هستی همچو موج قسمت از دریای گوهر خار و خس باشد ترا

4 چشم بی شرم تو سیری را نمی داند که چیست در تلاش رزق تا حرص مگس باشد ترا

1 ره مده در خط مشکین، شانه شمشاد را کس قلم داخل نمی سازد خط استاد را

2 سرو از فریاد قمری ترک رعنایی نکرد نیست از حال گرفتاران خبر آزاد را

3 زینهار ایمن ز نیرنگ خشن پوشان مشو کز خس و خارست منزل بیشتر صیاد را

4 روی سخت آسمان را امتحان در کار نیست چند بر دندان زنی این بیضه فولاد را

1 نیست حاجت دیده بان حسن عتاب آلود را دور باش از خود بود حسن حجاب آلود را

2 پشت این تیغ سیه تاب است از دم تیزتر کیست بیند خیره آن مژگان خواب آلود را

3 نوش خالص را بود در چاشنی آماه نیش لذت دیگر بود لطف عتاب آلود را

4 در مذاقش شیشه خشک است آب زندگی هر که بوسیده است لبهای شراب آلود را

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی