آثار صائب تبریزی

صفحه 2 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 گریه مستانه می سازم شراب تلخ را می کنم چون ابر مروارید آب تلخ را

2 زاهدان طفل مشرب، امت شیرینی اند می کنم در کار مستان این شراب تلخ را

3 عشق حیران چه می داند عتاب و لطف چیست؟ می خورد چون آب شیرین ریگ آب تلخ را

4 باده روشن علاج ظلمت غم می کند می شکافد تیغ برق از هم سحاب تلخ را

1 شد به دشواری دل از لعل لب دلبر جدا این کباب تر به خون دل شد از اخگر جدا

2 نقش هستی را به آسانی ز دل نتوان زدود بی گداز از سکه هیهات است گردد زر جدا

3 آگه است از حال زخم من جدا از تیغ او با دهان خشک شد هر کس که از کوثر جدا

4 کار هر بی ظرف نبود دل ز جان برداشتن زان لب میگون به تلخی می شود ساغر جدا

1 چشم روشن می دهد از کف دل بی تاب را صفحه آیینه بال و پر شود سیماب را

2 از علایق نیست پروایی دل بی تاب را هیچ دامی مانع از جولان نگردد آب را

3 عشق در کار دل سرگشته ما عاجزست بحر نتواند گشودن عقده گرداب را

4 می کند هر لحظه ویران تر مرا تعمیر عقل شور سیلاب است در ویرانه ام مهتاب را

1 نیست چون بال و پری تا گرد سر گردم ترا از ته دل گرد سر در هر نظر گردم ترا

2 می کند بی دست و پا نظارگی را جلوه ات چون به این بی دست و پایی همسفر گردم ترا؟

3 کاش چون پرگار پای آهنین می داشتم تا به کام دل چو مرکز گرد سرگردم ترا

4 در زمین خاکساری نقش پا گردیده ام بر امید آن که شاید پی سپر گردم ترا

1 جان عرشی، فرش در زندان تن باشد چرا؟ شعله جواله در قید لگن باشد چرا

2 لفظ می سازد جهان بر معنی روشن سیاه یوسف سیمین بدن در پیرهن باشد چرا

3 تا تواند ترک تن کرد آدمی با این شعور زنده چون کرم بریشم در کفن باشد چرا

4 می تواند تا شدن فرمانروا جان عزیز همچو ماه مصر در چاه وطن باشد چرا

1 می شوند از سرد مهری دوستان از هم جدا برگها را می کند باد خزان از هم جدا

2 قطره شد سیلاب و واصل شد به دریای محیط تا به کی باشید ای بی غیرتان از هم جدا

3 گر دو بی نسبت به هم صد سال باشند آشنا می کند بی نسبتی در یک زمان از هم جدا

4 در نگیرد صحبت پیر و جوان با یکدگر تا به هم پیوست، شد تیر و کمان از هم جدا

1 حسن بی پروا به فرمان هوس باشد چرا؟ برق عالمسوز در زنجیر خس باشد چرا

2 باده پر زور، کار سنگ با مینا کند مست را اندیشه از بند عسس باشد چرا

3 تا هوا ابر و چمن پر گل بود، از زهد خشک آدمی در چار دیوار قفس باشد چرا

4 دامن غواص پر گوهر شد از پاس نفس اینقدر غافل کس از پاس نفس باشد چرا

1 دل چسان پیچد عنان آه دردآلود را؟ ز آتش سوزان عنانداری نیاید دود را

2 تشنگی در خواب ممکن نیست کم گردد ز آب نیست سیرابی ز خون آن چشم خواب آلود را

3 از نصیحت خشکی سودا نگردد بر طرف برنیارد آتش سوزان ز خامی عود را

4 مردم کم مایه را اسراف برق خرمن است حفظ کن از پوچ گویی ها دم معدود را

1 نیست از سنگ ملامت غم سر پر شور را کس نترسانده است از رطل گران مخمور را

2 ما به داغ خود خوشیم ای صبح دست از ما بدار صرف داغ مهر کن این مرهم کافور را

3 چرخ عاجز کش چرا در خاک و خونم می کشد؟ پای من دست حمایت بود دایم مور را

4 قهرمان عشق هر جا مجلس آرایی کند چینی مودار می داند سر فغفور را

1 غوطه در دریا دهد آتش عنانی آب را رزق خاک مرده می سازد گرانی آب را

2 زنگ بندد تیغ چون بسیار ماند در نیام مانع است از سبز گردیدن روانی آب را

3 سرعت سیلاب می گردد ز سنگینی زیاد مانع از رفتن نمی گردد گرانی آب را

4 صاف کن دل را که بر خار و گل این بوستان حکم جاری باشد از روشن روانی آب را

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی