خط شبرنگ ز روی تو عیان خواهد شد از صائب تبریزی غزل 3424
1. خط شبرنگ ز روی تو عیان خواهد شد
علم زلف درین گرد نهان خواهد شد
1. خط شبرنگ ز روی تو عیان خواهد شد
علم زلف درین گرد نهان خواهد شد
1. خارج از پرده آهنگ نمی باید شد
تا توان شیشه شدن، سنگ نمی باید شد
1. هر که ایام خط از سیمبران غافل شد
از شب قدر به ماه رمضان غافل شد
1. جگر پاره اگر مایده خوانم شد
چشم شور فلک سفله نمکدانم شد
1. لوح محفوظ شد آن دیده که حیران تو شد
گشت سی پاره دل هر که پریشان تو شد
1. بیت معمور شد آن خانه که ویران تو شد
حلقه کعبه شد آن چشم که حیران تو شد
1. اگر آن غمزه خونریز مصور میشد
آب آیینه چو شمشیر به جوهر میشد
1. پیر گردیدی و کشت املت زرد نشد
بوی کافور شنیدی و دلت سرد نشد
1. صاف با ما دل آن شعله بیباک نشد
سوخت پروانه ما و ز گنه پاک نشد
1. عاشقان را چه غم از سلسله پا باشد؟
موج کی مانع آمد شد دریا باشد؟
1. چند جان سختی ما سنگ ره ما باشد؟
صدف ما گره خاطر دریا باشد
1. ساقی بزم اگر آن دلبر رعنا باشد
دور اول همه را نشأه دوبالا باشد