آثار سعدی شیرازی

صفحه 34 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 متقلب درون جامه ناز چه خبر دارد از شبان دراز

2 عاقل انجام عشق می‌بیند تا هم اول نمی‌کند آغاز

3 جهد کردم که دل به کس ندهم چه توان کرد با دو دیده باز

4 زینهار از بلای تیر نظر که چو رفت از کمان نیاید باز

1 آن کیست که می‌رود به نخجیر پای دل دوستان به زنجیر

2 همشیره جادوان بابل همسایه لعبتان کشمیر

3 این است بهشت اگر شنیدی کز دیدن آن جوان شود پیر

4 از عشق کمان دست و بازوش افتاده خبر ندارد از تیر

1 ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر

2 در آفاق گشاده‌ست ولیکن بسته‌ست از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر

3 من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر

4 گر چه در خیل تو بسیار به از ما باشد ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر

1 دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر کز دست می‌رود سرم ای دوست دست گیر

2 شرط است دستگیری درمندگان و من هر روز ناتوان ترم ای دوست دست گیر

3 پایاب نیست بحر غمت را و من غریق خواهم که سر برآورم ای دوست دست گیر

4 سر می‌نهم که پای برآرم ز دام عشق وین کی شود میسرم ای دوست دست گیر

1 فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر

2 گم شدم در راه سودا رهنمایا ره نمای شخصم از پای اندر آمد دستگیرا دست گیر

3 گر ز پیش خود برانی چون سگ از مسجد مرا سر ز حکمت برندارم چون مرید از گفت پیر

4 ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای دل بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حریر

1 پروانه نمی‌شکیبد از دور ور قصد کند بسوزدش نور

2 هر کس به تعلقی گرفتار صاحب نظران به عشق منظور

3 آن روز که روز حشر باشد دیوان حساب و عرض منشور

4 ما زنده به ذکر دوست باشیم دیگر حیوان به نفخه صور

1 به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور

2 آدمی چون تو در آفاق نشان نتوان داد بلکه در جنت فردوس نباشد چو تو حور

3 حور فردا که چنین روی بهشتی بیند گرش انصاف بود معترف آید به قصور

4 شب ما روز نباشد مگر آن گاه که تو از شبستان به درآیی چو صباح از دیجور

1 از همه باشد به حقیقت گزیر وز تو نباشد که نداری نظیر

2 مشرب شیرین نبود بی زحام دعوت منعم نبود بی فقیر

3 آن عرق است از بدنت یا گلاب آن نفس است از دهنت یا عبیر

4 بذل تو کردم تن و هوش و روان وقف تو کردم دل و چشم و ضمیر

1 بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس ور پایبندی همچو من فریاد می‌خوان از قفس

2 گیرند مردم دوستان نامهربان و مهربان هر روز خاطر با یکی ما خود یکی داریم و بس

3 محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان تو خواب می‌کن بر شتر تا بانگ می‌دارد جرس

4 شیرین بضاعت بر مگس چندان که تندی می‌کند او بادبیزن همچنان در دست و می‌آید مگس

1 برآمد باد صبح و بوی نوروز به کام دوستان و بخت پیروز

2 مبارک بادت این سال و همه سال همایون بادت این روز و همه روز

3 چو آتش در درخت افکند گلنار دگر منقل منه آتش میفروز

4 چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست حسد گو دشمنان را دیده بردوز

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی