آثار سعدی شیرازی

صفحه 36 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 هر که نازک بود تن یارش گو دل نازنین نگه دارش

2 عاشق گل دروغ می‌گوید که تحمل نمی‌کند خارش

3 نیکخواها در آتشم بگذار وین نصیحت مکن که بگذارش

4 کاش با دل هزار جان بودی تا فدا کردمی به دیدارش

1 هر که هست التفات بر جانش گو مزن لاف مهر جانانش

2 درد من بر من از طبیب من است از که جویم دوا و درمانش

3 آن که سر در کمند وی دارد نتوان رفت جز به فرمانش

4 چه کند بنده حقیر فقیر که نباشد به امر سلطانش

1 هر که نامهربان بود یارش واجب است احتمال آزارش

2 طاقت رفتنم نمی‌ماند چون نظر می‌کنم به رفتارش

3 وز سخن گفتنش چنان مستم که ندانم جواب گفتارش

4 کشته تیر عشق زنده کند گر به سر بگذرد دگربارش

1 رها نمی‌کند ایام در کنار منش که داد خود بستانم به بوسه از دهنش

2 همان کمند بگیرم که صید خاطر خلق بدان همی‌کند و درکشم به خویشتنش

3 ولیک دست نیارم زدن در آن سر زلف که مبلغی دل خلق است زیر هر شکنش

4 غلام قامت آن لعبتم که بر قد او بریده‌اند لطافت چو جامه بر بدنش

1 هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش

2 آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش

3 هر که از یار تحمل نکند یار مگویش وان که در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش

4 چون دل از دست به درشد مثل کره توسن نتوان باز گرفتن به همه شهر عنانش

1 خوش است درد که باشد امید درمانش دراز نیست بیابان که هست پایانش

2 نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست که جان سپر نکنی پیش تیربارانش

3 عدیم را که تمنای بوستان باشد ضرورت است تحمل ز بوستانبانش

4 وصال جان جهان یافتن حرامش باد که التفات بود بر جهان و بر جانش

1 چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش چشم بد را گفتم الحمدی بدم پیرامنش

2 تا چه خواهد کرد با من دور گیتی زین دو کار دست او در گردنم یا خون من در گردنش

3 هر که معلومش نمی‌گردد که زاهد را که کشت گو سرانگشتان شاهد بین و رنگ ناخنش

4 گر چمن گوید مرا همرنگ رویش لاله‌ایست از قفا باید برون کردن زبان سوسنش

1 کس ندیده‌ست به شیرینی و لطف و نازش کس نبیند که نخواهد که ببیند بازش

2 مطرب ما را دردیست که خوش می‌نالد مرغ عاشق طرب انگیز بود آوازش

3 بارها در دلم آمد که بپوشم غم عشق آبگینه نتواند که بپوشد رازش

4 مرغ پرنده اگر در قفسی پیر شود همچنان طبع فرامش نکند پروازش

1 دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش

2 قوت شرح عشق تو نیست زبان خامه را گرد در امید تو چند به سر دوانمش

3 ایمنی از خروش من گر به جهان دراوفتد فارغی از فغان من گر به فلک رسانمش

4 آه دریغ و آب چشم ار چه موافق منند آتش عشق آن چنان نیست که وانشانمش

1 زینهار از دهان خندانش و آتش لعل و آب دندانش

2 مگر آن دایه کاین صنم پرورد شهد بوده‌ست شیر پستانش

3 باغبان گر ببیند این رفتار سرو بیرون کند ز بستانش

4 ور چنین حور در بهشت آید همه خادم شوند غلمانش

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی